پنجشنبه, فروردین ۳۰, ۱۴۰۳
spot_img

رفتار و شخصیت ترکمن ها

هر قومی که در جهان زندگی می کند دارای آداب و ویژگیهای خاصی است که قوم ترکمن نیز مانندآنها دارای ویژگیهایی است که از زبان نویسندگان ومورخان آنها راموردبررسی قرار می دهیم.
ترکمن بودن سه شرط اساسی دارد : هر ترکمن باید در شجره ترکمنها جای داشته و یا اینکه از نوادگان فرزندان دست دوم ترکمن باشد . و باید بتواند به لهجه ترکمنی صحبت کند و سرانجام مسلمان سنی حنفی باشد.
ترکمن ها مردمی چالاک ، مطیع و بی توقع هستند، چیزی که دربین مردمی که زندگی می کنند بسیار کم یافت می شود . به کار سخت عادت کرده اند و مسافت زیاد برای آنها مطرح نیست و قادرند وظایف خود را حتی در شرایطی ناخوشایند نیز به نحو احسن انجام دهند . برخورد با آنها بسیار آسان است و در مجموع برای انجام امور خرده کاری می توان به بهترین نحو از آنها استفاده کرد.
بخارایی ها در شمال و ایرانیان در جنوب هیچیک به اندازه ترکمن ها نسبت به صاحبان کار و بزرگان خود مطیع نیستند و وظایف خود را با جدیت انجام نمی دهند.
اگر ترکمن بگوید که کاری را انجام خواهد داد ، میتوان مطمئن بود که چنین خواهد کرد. حال آنکه در رابطه با ایرانیها عکس این مطلب صادق است . ایرانیان هزار عذر و بهانه پیش می کشند تا از انجام کاری سرباز زنند . استعداد فکر ایرانی در تراشیدن عذر و بهانه برای انجام ندادن امور واقعاً خارق العاده و تحسین انگیز است.
درباره وفاداری ترکمنها در سفرنامه فریزر آمده است : « در میان ترکمانان مواردی از وفاداری دیده شده است . چنانکه شنیده ام یکی از آنها عبارت از معامله ای بوده که یکی از ترکمانان با بازرگانی ایرانی انجام داده است تا او را در برابر اخذ مبلغی معین به خیوه ببرد و بیاورد . ترکمان آن مرد را به خیوه برده و در منزلی جا داده و سپس رفته و مست شده و از اوزبکها کتک خورده بود. تاجر وقتیکه خبر دعوا و مرافعه را شنیده بود به تصور اینکه راهنمای او نزد مردم شهر منفور و بدنام شده است از فرط وحشت در خانه مردی در آنجا که با او آشنا شده بود پنهان شده و سپس با او به اورگنج رفته بود که در آنجا کسب و کار داشت . روزی با دوست خود در کاروانسرایش نشسته بود که ناگاه راهنمای ترکمان او از در درآمده و همین که وی را شناخته بود به سوی او دویده و اورا بوسیده و اشک شادی از چشمانش سرازیر شده بود. وقتیکه شرح ماجرا را از او پرسیده بودند گفته بود که پس از ارتکاب فسق و فجور همینکه از حال مستی بیرون آمده و هشیار گشته بود از تصور حال پرملال کسی که عهده دار حفظ جان او بود . بیمناک شده و بیهوده از دور و نزدیک به جستجوی وی پرداخته بود . مرد ترکمن امنیت جانی بازرگان را به عهده گرفته و با هم خورده و نوشیده و مدتی دراز به خوبی و خوشی با هم زیسته بودند و تصور اینکه ممکن است دومی را به اسارت گرفته و فروخته باشند مایه پریشانی خاطر اولی شده بود . سرانجام همینکه برحسب اتفاق از بازرگان ایرانی که به اورگنج رفته بود ماجرای دوست خود را شنیده بود بدون فوت وقت خود را به او رسانده و از اینکه او را یافته بود شکر خدا را به جای آورده بود. این داستان را دوستی بیان کرد که خود او از آن بازرگان شنیده بود و این را دلیلی یاد کرد بر اینکه گاهی ترکمانان حق « نان و نمک » را نگاه می دارند » .
طرز حکومت در این قبیله ها چنانکه می دانی کاملاً بر اساس پدرسالاری است . طبقه نجیب زادگان موروثی وجود ندارد. هرکس خود را با دیگران برابر می داند به جز با کسانی که به سبب برتری سال وخرد حائز احترامی مخصوص شده اند. فقط کسانی را رئیس می شمارند که ثابت کرده اند لیاقت رهبری را دارند یا کسانی که ثروتی فراوان گرد آورده اند و تنها چنین کسانی را آق سقل یا ریش سفید می خوانند زیرا که با خردمندی خود اعتماد قبیله را به خویش جلب کرده اند و فرزندان و خویشاوندان پرشمار ایشان نفوذی قومی در اوبه به آنان بخشیده است . کسب این گونه نفوذ پدر سالاری منتهای آرزوی هر ترکمن توانگری است … و اما « سرداران » یا رهبران ، نفوذ ایشان نیز منبعث از شایستگی آنان است .
به گفته کلنل ییت کلمه « سردار » در نزد ترکمن ها به مفهوم نجیب و بزرگ در هندوستان نیست. « بلکه ترکمن ها به افرادی که دل و جرأت داشته و قادر هستند سردستگی گروههای مهاجم را برعهده گیرند این لغت را اطلاق می کنند»
منازعه و مرافعه که میان تراکمه روی می دهد باید توسط ریش سفیدان و پیرمردان رفع شود وباید موافق قانونی که میان آنها مقرر است قرار بدهند.
بارن بود که در سنه ۱۸۳۷ و در سنه ۱۸۴۸ در قسمت جنوب غربی دریای خزر مسافرت کرده است می گوید تراکمه هیچ صفت خوبی ندارند که تلافی اخلاق بد آنها را بنماید . او بجای آنکه مانند سایر اشخاص از شجاعت و تهور آنها تعریف و تمجید نماید می گوید آنها برخلاف مردمان ترسو هستند.
از آن زمان به بعد روسها در سنه ۱۸۷۳ تراکمه یموت را نزدیکی ایل جلی در خیوق ملاقات کرده و در سنه ۱۸۷۹ تراکمه تکه را نزدیکی گوی تپه دیده اند و شجاعت و جرئت تراکمه بواسطه آنها معلوم شده است .
بعلاوه این فقره که در تراکمه طبیعی است ، تراکمه بسی صفات خوب دیگر دارند و در وحشیگری ظاهری آنها چندین حالت خوب و مستحسن مخفی است . با وجودی که نسبت به دشمنان خود ظالم هستند در همه جا وضع زندگی مخصوص خود را دارند . از جمله صفات آنها این است که زنهای خود را محترم داشته و به آنها آزادی داده اند و عشق بی نهایت بجهت اطفال خود دارند .
زنها درمیان چادرها اقتدار تمام دارند. راست است که جمیع کارهای خانه به عهده ‌آنهاست و حتی عموماً باید آنها چادرها را زده یا آنکه آنها را بیندازند ولی شوهرهای آنها از آنها کمال امتنان را دارند و مانند زنهای طوایف صحراگرد عثمانی نیستند که نسبت به شوهرهای خود مانند زرخرید و کنیز باشند. وامبری می گوید اغلب قسم آنها این است که می گویند « به سرطفل تو قسم است » بعلاوه صفت خوبی که دارند این است که وقتی که قول می دهند انجام آن را برخود لازم می دانند و وعده خود را به هر نحو باشد به عمل می آورند ، ولی ایرانیها و چینی ها و قرقیزها اینطور نیستند.
اکثراً ترکمنها آزاده و درستکار و میهمان نواز بودند. اکثر سیاحان و میسیونرهایی که با ترکمنها برخورد کردند ، شخصیت نیکوی مردم ترکمن را ستوده اند . وامبری نوشت : « عشق به مهمان نوازی آنها ، شجاعت آنها و بخصوص علاقه بی پایان آنها به آزادگی و استقلال به یک اندازه مستحق ستایش اند. بنا به گفته کونولی، درمیان هیچ ملتی « فخربه اصالت » قوی تر از ترکمنها نیست « آنها در بین خودشان شعار انقلابی فرانسه یعنی «آزادی و برابری » را رعایت می کردند . هر ترکمن ارباب چادر خودش بود ، و برده هیچ مرد دیگری نبود ، رؤسا و ریش سفیدان و همه قبایل در یک وضع کاملاً مساوی زندگی می کردند . این تساوی نه تنها بین مردان بلکه بین زنان هم برقرار بود. راجع به این مطلب وامبری نوشت : « آنچه در مدت اقامتم درمیان ترکمنها مرابیش ازهمه تحت تأثیر قرار داد محبت و ملاطفت آنها به خانواده شان و احترامی که آنها به زنان شان نشان می دادند ، بود . زنان نه تنها از لحاظ حقوق خانوادگی با مردان کاملاً مساوی هستند ، بلکه زنهای پیر وارث حق امر ونهی بر قبیله بوده و جنگاوران از آنها فرمانبرداری می نمایند » . اعتماد در میان آنها آنچنان عظیم بود که وقتی کسی از کس دیگر پول قرض می گرفت ، برگ رسید خواسته یا داده نمی شد ، و مرد خوشنام در میان آنها ترجیح می داد از پولش صرفنظر کند اما درباره مقدار پولی که باید دریافت کند بحث ننماید.
وامبری درمورد اعتماد به همدیگر در معاملات بین ترکمنها می نویسد « معاملات به طرز مخصوص اجرا گردید و دیدم که خرید و فروشهای نسبتاً مهمی بطور نسیه انجام میشد. انشاء بروات و مخصوصا رونویس آن طبعاً بعهده من واگذار گردید . خیلی بنظرم عجیب آمد که بدهکار بعوض اینکه سند امضاء شده را به عنوان وثیقه استرداد وجه بدست طلبکار بدهد آن را در جیب خود میگذاشت . و این قسم معامله در تمام این کشور مرسوم است . از طلبکاری راجع به اینگونه معامله که درست مخالف با رسم و آئین ما است سئوال کردم با کمال سادگی جواب داد : من چرا نوشته را نگاهدارم به چه درد من میخورد. برعکس بدهکار لازمش دارد برای اینکه موعد سررسید قرض و مبلغ آن را که باید بمن پس بدهد بخاطر داشته باشد.
از دیگر صفات پسندیده ترکمنها که در کشورهای همسایه کمتر دیده می شد نحوه برخورد با اسرا می باشد . آنها با وجود اینکه اسرا را در شرایط سختی نگهداری می نمودند و دست وپاهایشان را بسته و تا مسافتهای طولانی آنها را با خود می بردند هرگز اجازه نداشتند که اسرا را بدون دلیل بکشند و اگر چنین می شد دیگر کسی به او اعتماد نمی کرد و در سراسر مملکت بدنام می شد.
در پیشگفتار خاطرات اسارت آمده است : « نحوه برخورد با اسرا نشان می دهد که ظاهراً در مواردی رفتار ترکمانان از اعتقادشان نشأت می گرفته است. کشتن اسیر بدون دلیل نزد آنان موجب بدنامی بوده و از آن احتراز می کردند.»
قوه باصره و سامعه تراکمه زیاد است ، به درجه ای که شخص ترکمان میتواند بواسطه علاماتی که شخص خارجه با تفکر نمیتواند آنها را مشاهده نماید راه را پیدا کرده و در صحرائی که راه را گم کرده است به جهت خود بتواند چاره ای ظاهر ساخته به محل مقصود برود . چشمهای آنها کوچک و گود است و وضع نگاه آنها طوری است که حالت استفسار از آن ملاحظه می شود. از چشمهای آنها چنین استنباط می شود که به قوت خود اعتماد داشته و رفتار متکبرانه ای دارند. موهای سر آنها کلیّهً سیاه رنگ و دندانهایشان بی نهایت سفید است. ریش بلند می گذارند معهذا عموما موهای قسمت بالای خود را می تراشند و از نظر اول چنین می آید که ریش آنها مصنوعی است.
تراکمه عشق مخصوصی به اسب دارند واز این حیوان مفید کمال مواظبت را به عمل می آورند . پشمهای خیلی نازک و لطیف را به جهت لباس زنها و اطفال به مصرف می رسانند و آنها را به جهت اسب جل قرار می دهند . محض آنکه اسب در فصل تابستان از منتهای گرما و در فصل زمستان از سرما محفوظ بماند.
تراکمه بدون اسب خودکار نمی توانند بکنند. ولی شخص ترکمان اگر اسب خود را داشته باشد خودرا صاحب ومالک صحرا می داند.(‌تراکمه با اسب خود در صحرای بی منتهائی که نه آب ونه نباتات در آن پیدا می شود) طاقت گرسنگی و عطش دارند بطوری که می توانند مسافت کلی را با اسب خود بدون آشامیدن آب و خوردن نان طی کنند . یک مشت آرد یا قدری ذرت خام کفایت غذای یک نفر از آنها را در مدت بیست و چهار ساعت می نماید.
رابینو به نقل از نصیر الکتاب می نویسد : « ترکمن ها از ذکر دائمی اسم خدا و پیغمبر از جانب ایرانیان در شاهد گرفتن آنها بدرستی گفتار خود نفرت دارند . چون یک نفر ترکمن هیچوقت بخدا قسم نمی خورد و خیلی بندرت سوگندی یاد می کند . حرمت و ستایش ایشان نسبت بخدا آنقدر زیاد است که غالبا حاضرند از ادعائی درباره مثلا ده شتر یا صد گوسفند چشم بپوشند تا آن که بقیه سوگند مالی را از آن خود سازند . همچنین فرد ترکمن هنگام حضور در محکمه راجع به نهب و قتل و غارت از بیان حقیقت هرچند که به ضرر او باشد استنکاف ندارد . دشوار است که در سراسر ایران یک فرد مسلمان مؤمن پیدا کرد که چنین کاری بکند.» 

 

برگرفته از پایان نامه کارشناسی ارشد تاریخ طاهر سارلی

دیگر مطالب

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید

پربیننده ترین مطالب